رمان خاکستری


خاکستری

#پارت_ششم

بدو رفتم پیشش چراغا خاموش بود. به زور همدیگرو میتونستیم ببینیم. من/کجا بودی تا حالا؟؟ امیر/به توچه. من/ینی چی به توچه. اینم شد جواب. میگم کجا بودی؟ امیر/مگه من ازت میپرسم تو کجا میری چیکار میکنی؟ من/امروز مگه زندگیمو زیرو رو نکردی همه چیشو فهمیدی؟ پ دیگه چته؟ امیر/دلارا اصلا حوصلتو ندارم. خسته ام میخوام برم استراحت کنم شبخیر. اصلا نذاشت چند کلمه حرف بزنم پسره بیشعور.از رفتارای امروز امیر فهمیدم که هنوز هیچی تموم نشده. وقتی دبیرستانی بودیم همدیگرو خیلی دوس داشتیم. اونقدر که اگه یه روز همدیگرو نمیدیدیم قطعا میمردیم. تا اینکه یهروز توی شمال توی ویلای پدر امیر وقتی شب بود. امیر منو برد یه گوشه از باغ باهام حرف بزنه. اونجا بود که به عشقش به من اعتراف کرد. منم بهش گفتم که چقد دوسش دارم. اونم وقتی حس منو فهمید بیکار نشست وقتی همه جمع بودن به همشون اعلام کرد که منو دوست داره و حتی بهشون گفت که منم بهش علاقه دارم. اون شب همه از دست ما کلی عصبی شدن حتی به حاطر این موضوع خانواده هامون مارو ترد کرده بودم به لطف پدربزرگ خدا بیامرزم الان مادرم باهام خوبه. اونا از اینکه ماباهم ارتباطی داشته باشیم و دس به خطاهای بزرگتری بزنیم خیلی میترسیدن.یکی دیگه هم این بود که میگفتن شما از یه شیر بزرگ شدید عشقتون بیخودیه. حلال نیست. حرفاشون تا دوسال باهام کاری کرد که حتی خودموهم نمیشناختم. دیدن امیر که کلا قدقن بود. ما تا یک سال پیش همدیگرو ندیده بودیم. خاله و خانوادش دست امیر رو گرفتن بردن تبریز. واسه اینکه از اینجا از خاطراتش دور باشه و همه چیو فراموش کنه. من امرو از ذهنم بیرون کردم فقط به لطف الینا. وفقط اونو مثل دوستم میدونم اما از رفتار امیر مشخصه که هنوزم تو حس و حال گذشته مونده
***
من/صبح بخیر. مریم/صبح بخیر دلارا خانوم تو دانشگاه نداری که الان بیدار میشی؟؟ من/ببخشید ولی این روزا اصلا حوصله درس و کلاس رو ندارم. مریم/پ بگو الکی میری دانشگاه دیگه؟ من/نه همچین الکیه الکی هم نیست. با یه مشت ادم چغر سروکله میزنم. اینم یهجور سرگرمیه دیگه حداقل بهتر از تو خونه نشستن. مریم/خخخخخ از دست تو بشین صبحونتو بخور. رسیدم دانشگاه. الینا/دلارااااا... من/اع سلام دختر جون ازت خبری نیست کجایی تو؟؟ الینا/خدایا به من نیرویی عطا کن که نزنم دهن خوشگل این دخترو سرویس کنم. دلارا چرا چرت و پرت میگی من نیستم یا تو اصن معلومه یک ماه کدوم جهنم دره ای. حس نمیکنی یه شاسگولی به اسم الینا هست که منتظر یه پی ام کوچیک در حد یه حروف؟؟ نمیگی نگرانت میشم. من/بابا این مدت خیلی حالم بد بود واقعا میگم اصن حوصله هیچیو نداشتم. الینا پوزخندی زدو گفت الینا/به مار راستم. من/برو بمیر. پسرخالم امیر هم تازه رسیده تهران. قراره برنامه بچینیم با اونم بریم بیرون. الینا/امییییییر؟؟؟ اینجا چیکار میکنه نکبت با اون موهای خوشگل سگیش. من/وااااا الینا حالت خوبه؟؟چرا اینجوری فوشش میدی. الینا/مثه اینکه دبیرستانتو یادت رفته؟ من/وای نگو همین دیشب مرورش کردم. الینا/با امیر؟؟؟ من/نه بابا امیر چه خریه. خودم تنها. الینا/اهان. خب چه خبر از برج زهرمار با اون چیکارا کردی؟؟ من/هیچی اون روز رفتیم باهم پارک قدم زدیم اونم چه قدمی. خیلی عاشقانه بود. الینا/زر نزن. چی داری میگی؟ تو با شایان رفتی قدم زدی؟؟ من/اوهو چرا اینقد یهو جدی شدی. اره رفتم قدم زدم ولی حرص تو از چیه نمیدونم. الینا/من حرص تورو میخورم خره میگم گول شایانو نخوری. من/نترس من دم به تله نمیدم تو حواست به خودت باشه. بدجور داری رو این شایان حساس میشی. از زاویه دور خودتو ندیدی هنوز.


[ بازدید : 132 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 23 آبان 1397 ] [ 23:33 ] [ Shokofeh ]

[ ]

نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]