رمان خاکستری


خاکستری

#پارت_پنجم

به راهم ادامه دادم. رسیدم خونه. اگه این ترم هم تموم بشه سعی میکنم ترم بعدی هیچ کلاسی ازم حتی با ساعت کلاس های شایان نیوفته. با خودم میگفتم شایان میخواد عاقبت منو هم بکنه دقیقا مثل بقیه کسایی که اینجوری بهشون گیر داده بود. ولی من به این اسونی توی دام شایان نمیوفتم. دوباره خودمو از یک هفته کلاسا محروم کردم. خدایا من از دست شایان کجا فرار کنم. فردا صبح که بیدار شدم دیدم صدای پچ پچی میاد. تندی از جام بلند شدم رفتم پایین. من/مامان؟؟؟؟ مریم/دختر خوشگلم. دوییدم بغلشو کلی بوسیدمش. اسم مادرم مریم. اکثر اوقات اونو مری جون صدا میزنم. من/اوووووخیش. الهی دورت بگردم چقد دیر کردی. مریم/نه که توام دم به دقیقه سراغمو میگرفتی؟؟ من/ببخشید واقعا شرمنده این مدت سرم بیش از حد شلوغ بود.ببخشید ولی قول میدم جبران کنم. راستی صدای پچ پچ میومد با کسی حرف میزدی؟؟؟ مریم/اره. راستش انقدر بوسم کردی یادم رفت بهت بگم. مهمون داریم. من/مهمون؟ حالا کی هست این مهمونمون؟؟ یهو یه صدایی از پشت سرم اومد. صداش شبیه پسر خالم امیر بود. امیر/سورپراییییییییز..... تندی برگشتم پشت سرمو نگاه کردم. واقعا امیر بود.من/امیییییر. پسرتو اینجا چیکار میکنی؟؟ امیر/دلارا.. واقعا که بعد ماه ها پسر خالتو میبینی به جای اینکه بپری بغلش کنی خوش امد بگی ازم میپرسی اینجا چیکار میکنی. دستت درد نکنه. من/ببخشید شوکه شدم. انتظارشو نداشتم. خیلی خوش اومدی. رفتم جلو بهش دس دادمو روبوسی کردم. من/چه خبر؟از اینورا اقا امیر؟؟ امیر/راستش شنیدم تو دانشگاه اتیش بیار معرکه شدی گفتم بیام اتیشو بسوزم که یه وقت دستتو اووف نکنی. من/بی مزههه امیر/خخخخخ شوخی کردم دلم واست خیلی تنگ شده بود واسه تهرانم دلم تنگ شده بود گفتم بیام یه دوری هم بزنم. من/اهان. خب باشه یه برنامه بریز باهم بریم شهرو بگردیم. فعلا تازه از راه رسیدی حتما خسته ایی استراحت کن بعد بهم خبر بده. امیر/ok. پس بعدا میبینمت فعلا برم استراحت. من/باشه. بای. امیر/بای. اوووف واسه اینکه شک نکنن به چیزی مجبورم برم دانشگاه. وای خدای من. باید ریخت نحس شایان رو تحمل کنم. اماده شدم که حداقل تا ساعت ۱۱ واسه کلاس بعدیم برسم. زودی اماده شدمو راه افتادم که برم. مریم/دخترم داری میری دانشگاه؟؟؟ من/نه عزیزم دانشگاه چیه دارم میرم یه توک پا تا مکزیکوسیتی و برگردم جایی نمیرم که. مریم/مسخره. ادم بشو نیستی. من/خخخخخ اخه ادم با وجود پسر خاله ای مثل امیر ادم میشه مگه. مریم/هییییی راجب خواهر زادم درست صحبت کن. اجازه نمیدم اذیتش کنی. من/بوس بوس مری جون باید برم دیرم میشه. مریم/کلاست ساعت چند تموم میشه؟؟ من/ساعت ۶ تموم میشه. مریم/مواظب خودت باش. من/دوست دارم. بای. تاکسی گرفتمو رفتم دانشگاه. خدایا حاظرم به مردن اما پمو تو این کلاس نذارم اما چه کنم که ناچارم. بسم الله. رفتم داخل کلاس. واااااااای خدا. اولین جهره ای که دیدم شایان بوذ خدا لعنتت کنه اوووف. رفتم نشستم سرجام. الینا نیومده بود. دیده من خیال کلاس اومدن ندارم اونم نیومده. تو این مدت که خونه خودم حبس مرده بودم فقط اون اوایلش خیلی زنگ میزد میومد سراغم. اما بعدش دیگه من من ازش خبری گرفتم نه اون از من. حتما از دستم خیلی عصبیه بعد کلاس برم خونشون. تا ساعت ۶ بزور تحمل کردم. همش میگفتم خدایا فقط نیاد چیزی بگه که میزو بکنم تو حلقش. کلاس که تموم شد رفتم بیرون. امیر/دلاراااا. وااا امیر اینجا چیکار میکنه. رفتم سمتش. بهش دست دادم. من/سلام اینجا چیکار میکنی؟؟ امیر/خسته نباشی. حاظری بریم؟ قبل اینکه به زبون بیام یه ادم کله گنده دیگه از اینور جواب داد. شایان/کجا به سلامتی؟؟؟ امیر/شما؟؟؟ شایان/دوست دلارا. من/ببخشیددد؟؟؟ من کی با جنابعالی دوستی بستم خودم خبر ندارم؟؟ امیر/دلارا این چی میگه؟ شایان/این به درخت میگن اقای نسبتا محترم نمیدونستی بدون. شایان هستم. امیر/منم امیرم. ولی اقا شایان اشتباه نمیکنی؟ من دلارا رو خیلی خوب میشناسم. فک نمیکنم دوستی مثل شما داشته باشه. نه دلارا؟؟ من/درست حدس زدی امیر جون. اخه من با این اقا چه دوستی میتونم داشته باشم. شایان/اونوقت خودت چه نسبتی با دلارا داری؟؟ امیر/اولا دلارا نه و خانم روزبهانی. دوما پسر خالشم. گیزیم فهمیدی که چی بشه. شایان/نگفتید کجا میرید؟ من/ اگه اجازه بدی میخوام با دوست قدیمیم برم یه دوری تو شهر بزنم و کلی کار داریم لطفا مزاخم نشید اقای ظفری‌. شایان/مظفری هستم خانم. من/وای ببخشیذ. نه که ادمای بیخود زیاد تو خاطرم نمیمونن واس همینه.بربم امیر جان. سوار‌ماشین امیر شدیم و رفتیم. با خودم گفتم الانه که امیر شروع کنه به بازجویی. امیر/دلارا این یارو کی بود؟ بفرما نگفتم الان شروع میکنه. من/اعععع راستش یکم طولانیه بعدا تعریف میکنم. امیر/دلارا بعدا نه همین الان تعریف کن. من/اخه... امیر/اخه نداره دلارا.زود باش توضیح بده. من/شایان همکلاسیمه. منم اصن ازش خوشم نمیاد وقتی سرکلاسیم همش سعی میکنیم همدیگرو بچزونیم. کلا از روز اول از هم خوشمون نمیومد همین. امیر/اما چیزی که من دیدم اینجور نشون نمیداد. این پسره تو چشماش تنفر نبود. من/ببخشید شما طالع بینی. چطور فهمیدی چشماش چی میگه؟ امیر/دلارا کاملا مشخص بود پسره عاشقت بود. من/چرت نگوووو امیر. خل شدی چه عشقی؟ ما سایه همدیگرو با تیر میزنیم. امیر/دلارا به نظرت من شاخ دارم؟ منو چی فرض کردی فک کردی با این حرفا گول میخورم؟ قشنگ تعریف کن بینم جریان چیه؟ میدونستم مثل همیشه دیگه نمیتونم امیر رو گول بزنم مجبور شدم همه جریام رو از اشناییمون تا کادوهاش تا تولد و کادوی گرونش و اتفاقای بعدش همرو واسش گفتم. امیر تا بناگوش سرخ شده بود. خیلی خجالت کشیدم‌پیشش. ماشینو زد کنار و پیاده شد. یه دستشو گذاشته بود رو کمرشو دست دیگشو همش میکشید تو موهاش. معلوم بود حالش خیلی خرابه. از ماشین خواشتم پیاده بشم دیدم اون زودتر از من اومد شوار ماشین شد. امیر/دلارا.. من/بله. امیر/تو هم به این پسره حسی داری؟؟ من/چرت نگو امیر من میگم دارم مدام ازش فرار میکنم تو داری میگی دوسش داری اخه چه دوس داشتنی؟ خل شدی؟ امیر/همیشه فرار کردن به معنای تنفر نیست دلارا. گاهی اوقات.... من/ساکت شو من هیچ علاقه ای بهش ندارم. دیگه هیچ حرفی نزد و حرکت کرد رفتیم خونه. من/پ چرا اومدیم خونه؟ امیر/حوصله بیرون رفتن نداشتم. یه روز دیگه. من/باش. پیاده شدمدرو باز کنم دیدم داره ماشینو دور میزنه رفتم جلو ازش بپرسم داخل نمیاد که همینحوری گازشو گرفت رفت بدون اینکه بهم نگاه کنه. تا ساعت ۲ شب منتظرش شدم نیومد. ساعت تقریبا ۳ بود که رسید خونه.

#شکوفه.ع.ب


[ بازدید : 73 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 22 آبان 1397 ] [ 16:46 ] [ Shokofeh ]

[ ]

نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]